سفارش تبلیغ
صبا ویژن
love magic

به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]

u کل بازدیدها : 20064

u بازدیدهای امروز : 16

u بازدیدهای دیروز : 3

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

شنبه 84/4/25 ساعت 4:42 عصر

i بیوگرافی شخصی خودم!!

سلام دوستان گرامی!!.... من گفته بودم که مکتب شیطونی رو هر دوهفته یک بار اپ میکنم یعنی دقیقا هفته ی بعد!

خوب از اونجایی که هر معلمی ابتدا خودش رو معرفی میکنه و سابقه ی کاریشو میگه! منم میگم!!

نازیکا متولد 17 ابان 1368  .داشتم سر به سره فرشته ها میذاشتم که خدا گفت پاشو پاشو خودتو جمع کن باید بری زمین!اا خدا جون ما داریم این جا صفا میکنیم گاهی وقتها هم حال این شیطونه رو میگیریم!... خدا گفت بسته همین قدر که تا حالا حالشو گرفتی بسته میترسم بزنه له و لوردت کنه!... ما رفتیم توی شکم مامانمون!. مامانم یه روز وقتی دداشت داداش  خواهرمو دعوا میکرد حالش ب هم .خورد و کمی بعد فهمید بارداره!!

حسین ما بچه نمیخوایم که نه؟!

اا این چه حرفیه نگهش دار ببینیم این چی میشه!!

وهمون بچه شدم من که اگه مامانم میدونست این میشم از مادر شدن انصراف میداد!

خواهر و برادرم از به دنیا اومدن من کلی ذوق کرده بودن.. من توی شیکم مادرم حال میکردم.. ارایشگاه خصوصی داشتم و هر روز موهامو سشوهار میکردم تازه ناخون هامو هم مانیکور میکردم اخه به گفته  مادرم وقتی به دنیا اومدم هم موهام صاف و یه دست بود هم ناخون هام بلند بود!... خلا صه من اومدم و زدم رو دست همه ی بچه های فامیل !.... اسمم رو از روی یه فیلم قدیمی گذاشتن... . من بزرگ شدم و شدم عزیز شیطون خانواده... بعد ها به خدا گفتم خدا جون این جا بیشتر صفا میده ... و خدا گفت زیاد خوشحال نباش بازم باید بیای پیشه خودم!... خلاصه اونقدر شیطون بودم که وقتی دوسال و نیمم بود موقعه ی اسباب کشی دیدن من نیستم این ور و بگرد اون ورو بگرد اخر سر دیدن رفتم از پله هاس اسطراریه ساختمون بالا.. روی پشته بوم!!

خلاصه مامانمو خون به جیگر میکردم و بابام از دست کارام فقط میخندید. گاهی اوقات بیخبر وقتی اول دبستان بودم تنهایی میومدم خونه و اونوقت .. بیچاره مادرم گاهی وقتها دلم براش میسوزه!... و شدم اینی که میبین

حالا فکر کنم دیگه فهمیدین من کیه ام!. و برادر زاده ام که 1 سال ه 4 ماهشه خود من منتها با یه کم ورزنه پایینتره!!

در ضمن توی اکباتان به دنیا اومده و بزرگ شدم.... خوب این از معلمتون... حالا یه فرهنگ لغت ساده برای فهمیدن حرف های من!

   ذاغارت!= ضایع!...= جواد= ادمی که خیلی ذاغارت!!

جواد جکسون!= دیگه خیلی خیلی خیلی ذاغارت به عبارتی ذاغارت به توان  بی نهایت!!

تابلو= پیش همه ضایع شده!

ضابلو= هم تابلو هم ضایع شده

گاف دادن= صوتی! = ضایع شدن!!

خوب دیگه همین قدر بسته بای بای!!


نوشته شده توسط: نازیکا

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

امروز تازه تر از دیروز!
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

love magic

********************

:: لینک به وبلاگ ::

love magic

********************

:: آرشیو ::

زمستان 1384
تابستان 1384
بهار 1384

********************

:: دوستان من ::


********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ